انتقاد صریح از نوچه‌پروری و پدرسالاری در جریان اصلاحات
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4688
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 5103
بازدید ماه : 110469
بازدید کل : 11167320
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 10 / 2 / 1399

ایسنا نوشت: عبدالکریم حسین‌زاده گفت: متاسفانه چند پیروزی انتخاباتی با تکیه بر وضعیت رقیب در جامعه از سال ۹۲ به بعد باعث شد اصلاح طلبان کمتر متوجه ضعف‌های اساسی خودشان باشند. این جریان اصلاح طلبی تا "کن فیکون" نشود و در چهره‌ها، احزاب، ایده و رویه‌های آن تغییرات اساسی ایجاد نشود دیگر توان نقش آفرینی تاثیرگذار در عرصه سیاسی کشور را نخواهد داشت.

عبدالکریم حسین‌زاده، نایب رییس فراکسیون امید مجلس با بیان اینکه عمر سیاسی احزاب اصلاح طلب با توجه به ظرفیت‌ها و نیازهای موجود به اتمام رسیده، بر ضرورت نوسازی سیاسی در این زمینه تاکید کرده و می‌گوید: نوعی پدرسالاری کشنده و روابط ناسالم مبتنی بر نوچه پروری و سایر دافعه‌ها باعث شد از احزاب موجود دوری کنیم و به این نتیجه برسیم که این احزاب و نه فعالیت حزبی اتفاقا از موانع اصلاح طلبی در ایران هستند و در رنجاندن پایگاه اجتماعی و از دست رفتن باورها به اصلاح طلبی تاثیرگذارند.

او در گفتگویی به بیان نکاتی پیرامون آسیب شناسی فعالیت های شورای عالی اصلاح طلبان،  بحران های به وجود آمده در شورا و ... پرداخته است که بخشی از را در ادامه می خوانید.

باتوجه به استعفای آقای موسوی لاری از نائب رئیسی شورای سیاست گذاری اصلاح طلبان و همچنین نتیجه انتخابات مجلس یازدهم چقدر لازم است که از این فرصت برای آسیب شناسی فعالیت‌های شورای سیاست گذاری استفاده شود؟

به نظرم از طرف اصلاح طلبان این آسیب شناسی باید خیلی زودتر -و نه تنها معطوف به انتخابات که معطوف به ارتباط با پایگاه اجتماعی و آسیب شناسی عملکردها پس از انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و چند انتخابات دیگر- انجام می‌شد و رویه‌های اصلاحی در نظر گرفته می‌شد اما متاسفانه اصلاح‌طلبان به خواب غفلت عمیقی فرو رفتند و دچار همان مشکل قدیمی شدند که گویا جامعه و به طور ویژه پایگاه اجتماعی آنها اعم از طبقه متوسط و اقشار مختلف همیشه آنها را با هرنوع رفتار و عملکردی می‌خواهد.

واقعیت اما این است که در حوزه سیاست بین بازیگران سیاسی با جامعه نوعی تبادل و بده و بستان برقرار است به این معنا مردمی که رای خودشان را خرج اصلاح طلبان و اصلاحات می‌کنند ما به ازای آن را که تحقق وعده‌ها یا دست کم عملکرد قابل توجیه است، طلب می‌کنند اما متاسفانه بازیگران اصلاح‌طلب چه درحوزه اشخاص و چه در حوزه تشکل‌ها تصور می‌کنند جامعه مجبور به انتخاب آنهاست. یعنی امکان انتخاب جنس دیگر یا رفتار سیاسی دیگری را برای آنها تصور نمی‌کند و به همین دلیل دست به اصلاح محصولات خودش اعم از ایده و بازیگران و عملکردها نمی‌زند. در همین فضاست که یک چهره معروف اصلاح طلب که از قضا باید مصدر اصلاح درونی در این جریان باشد می‌گوید جامعه پس از تجربه اصولگرایان دوباره به اصلاح طلبان بازخواهد گشت. از نظر من این نوع تفکر نهایت سقوط بینش اصلاح‌طلبی است که متاسفانه در برخی از سران اصلاحات هم دیده می‌شود و همین موضوع باعث شده که من به این دوستان عرض کنم در شرایط فعلی اصلاح اصلاحات و اصلاح‌طلبان از این رویه‌ها و تفکرهای ضد اصلاحی اوجب واجبات این جریان و شرط ادامه حیات آن است.

 خود شما به عنوان عضو شورای سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان چه نقدها و آسیب‌هایی را به عملکرد این شورا وارد می‌دانید؟

پیش از هر چیزی باید به این موضوع اشاره کنم که درک درست از جایگاه و ماموریت این شورا می‌تواند زمینه یک ارزیابی درست از عملکرد آن باشد و به این معنا باید پیش از هرچیزی فلسفه شکل‌گیری و ماموریت آن را بر اساس نیازهای تشکیلاتی و حرکت جمعی سیاسی در میان اصلاح‌طلبان از سال ۹۲ تا امروز با حضور مجموعه بازیگران حقیقی و حقوقی اصلاح طلب در نظر داشت. متاسفانه در درک همین موضوع هم اشکالاتی وجود دارد یعنی برخی دچار تقدس‌مآبی درباره شورای عالی هستند و کمترین نقد را به عملکرد آن وارد می‌دانند و برخی دیگر عملکرد آن را یکجا رد می‌کنند که هر دو غیر واقع‌بینانه است و نسبتی با یک آسیب‌شناسی صریح و رو به جلو ندارد. نگاه من این است که ارزیابی درست از عملکرد شورای عالی اصلاح‌طلبان باید معطوف به نیازهای تشکیلاتی جریان اصلاحات برای هماهنگی عملیاتی بیشتر باشد.

وقتی به این نیاز توجه می‌شود از یک‌سو می‌توان نتیجه گرفت که رفع این نیاز مهم است نه صرفا ابزاری که آن را برطرف می‌کند پس می توان به ابزارهای بدیل یعنی ابزارهای کارآمدتر فکر کرد و از طرفی دچار آرمان‌گرایی غیرضروری درباره این شورا نشد و نقدهایی فراتر از ظرفیتش به آن وارد نکرد. هر چند که می‌توان آن را به عنوان یک جزء از یک کل به نام اصلاحات هم ارزیابی کرد و نشان داد بعضی نقاط منفی این جزء چگونه به کل سرایت کرده و مهمتر از آن بیشتر نقاط منفی کل یعنی جریان اصلاحات چگونه در این جزء یعنی شورای عالی هم ظهور داشته است. از این منظر و با توجه به آخرین وضعیت شورای عالی اصلاح طلبان می‌توان گفت که این مجموعه از چند منظر و محور دچار بحران شده است که بازسازی زیربنایی یا کنارگذاشتن آن به نفع یک ابزار کارآمدتر را ضروری می کند. 

این بحران‌ها عبارتند از: اول بحران عملکرد که به طور مستقیم به ماموریت این تشکیلات ارتباط دارد. دوم بحران مشروعیت به معنای مقبولیت خودش و تصمیم‌هایش برای اعضا و جامعه و احزاب اصلاح طلب. سوم بحران هویت و شخصیت.

منظور شما از بحران هویت شورای عالی اصلاح‌طلبان چیست؟

همانطور که عرض کردم نقاط منفی و ضعف مجموعه اصلاح‌طلبان به اجزاء آن وارد است از جمله همین مشکل بحران هویت. واقعیت این است که جریان اصلاحات به قول معروف خیلی گل و گشاد است و این امکان را به فرصت‌طلبان می‌دهد که در روزهای فرصت سوار قطار آن شوند و سودش را ببرند اما در روزهای پرداخت هزینه به سادگی از آن پیاده شوند. جامعه هم از این نظر در ارتباط با اصلاح طلبان دچار مشکل است و نمی‌داند با کدام ساز آنها باید برقصد. نمادها و ارزش‌ها و به قول معروف خط قرمزهای اصلاح طلبی کدامند و...

چهره‌هایی مانند آقای محسن صفایی فراهانی اعتقاد داشتند شورای سیاستگذاری بدون مرامنامه است و باید جای خودش را به یک تشکیلاتی با مرامنامه مشخص بدهد.

اصل حرف چهره‌هایی مانند ایشان به برداشت من این بود که مرامنامه جبهه اصلاح طلبان باید تدوین شود و به نظر من این بحثی فراتر از شورای عالی سیاستگذاری را می‌طلبد. واقعیتش این است که من به تدریج متوجه شدم که شورای عالی در حد همان یک تشکیلات برای هماهنگی انتخاباتی بیشترین کاربرد را داشته و به هر دلیلی نمی‌شود انتظاراتی فراتر از آن داشت.

با این حساب آیا هیچ امیدواری به آینده شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان وجود دارد؟

حرف من این است که دلیلی برای تعصب بر دفاع مثبت یا منفی از عملکرد این شورا وجود ندارد. جریان اصلاح طلبی در ایران دچار مشکلات اساسی‌تری است که وضع امروز شورای عالی معلول آنهاست و پرداختن به آنها ضرورت بیشتری دارد از جمله عدم ارتباط ارزشی و هنجاری اصلاح طلبان با پایگاه اجتماعی و از دست دادن قدرت نمایندگی طبقه متوسط یا همان ضعف مرامنامه که اشاره کردید. متاسفانه چند پیروزی انتخاباتی با تکیه بر وضعیت رقیب در جامعه از سال ۹۲ به بعد باعث شد اصلاح طلبان کمتر متوجه ضعف‌های اساسی خودشان باشند. این جریان اصلاح طلبی تا "کن فیکون" نشود و در چهره‌ها، احزاب، ایده و رویه‌های آن تغییرات اساسی ایجاد نشود دیگر توان نقش آفرینی تاثیرگذار در عرصه سیاسی کشور را نخواهد داشت.

۲۷۲۱۵

کد خبر 1382484

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط:
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی